نرجس خاتون آمد کفش از پاى من درآورد و گفت: اى بانوى من شب بخیر! گفتم: بانوى من و خاندان ما توئى! گفت: نه! من کجا و این مقام بزرگ؟

گفتم: دختر جان! امشب خداوند پسرى بتو موهبت میکند که سرور دو جهان خواهد بود. چون این سخن شنید، با کمال حجب و حیا نشست.

سپس نماز شام را گذاردم و افطار کردم و خوابیدم سحرگاه‏...

مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، متن، ص: 183